به گزارش گروه مطالعات «کالاخبر»، سه کارکرد بعد را می توان کارکردهای گسترده تر دانست که می تواند در نتیجه اجرای کارکردهای اصلی یک بورس ایجاد شود: تسهیل معاملات فیزیکی (یا نقدی) کالا، تسهیل تامین مالی فعالیتهای بخش کشاورزی، و ایفای نقش در توسعه بازار.
از این کارکردها، مجموعه دیگری از مزیت ها را می توان شناسایی کرد که در نهایت به ۸۱ فرضیه در خصوص تأثیر بورس های کالایی (فرضیه تأثیر) منتهی می گردد: ۳۷ فرضیه که مخصوص کشاورزان هستند یا عمدتا با آنها مرتبط هستند و ۴۴ فرضیه دیگر که با بخش گسترده تری از کالاها یا کل اقتصاد ارتباط دارند. از میان این تأثیرات، ۷۶ فرضیه در خصوص تأثیرات مثبت و ۵ فرضیه دیگر در خصوص تأثیر منفی هستند. کارکرد اصلی نخست کشف قیمت است که در ادامه این گزارش خلاصه فرضیات موثر بر آن و توجیهی از دلیل مزیت بودن این عامل بیان شده است.
خلاصه فرضیات تأثیر
کشف قیمت به مکانیزمی اشاره دارد که از طریق آن، قیمت ها اطلاعات بازار را منعکس می کنند. بنابراین سطح قیمت ها که در بازار آزاد تعیین می شود، می تواند نمایانگر تصویری دقیق از وضعیت کلی عرضه و یا تقاضا در بازارهای نقدی کالا برای تحویل های جاری یا در بازارهای سلف و آتی برای تحویل در زمان های آینده باشد.
مزیت های کشف قیمت را می توان به مزیت های ناشی از فرایند کارآمدتر شکل گیری قیمت و مزیت های برخاسته از عرضه گسترده تر اطلاعات بیشتر (و دقیق تر) بازار تقسیم کرد. مزیت های فرایند کارآمدتر شکل گیری قیمت ناشی از توازن مناسب تر میان عرضه و تقاضا است و تضمین می کند با توجه به علامت هایی که تعیین قیمت ارسال می کند، دست اندرکاران این بخش در زمینه تولید، خرید و سرمایه گذاری تصمیمات کارآمدتری را اتخاذ کنند.
نوع دوم به مزیت هایی اشاره دارد که ناشی از انتشار و توزیع اطلاعات بازار هستند و به شفافیت قیمت ها منجر می شوند که مرجع قیمت آسان، معتبر و بی طرفانه ای را برای دست اندرکاران این بخش فراهم می آورد.
سه گروه از تأثیرات، توجه ویژه ای را طلب می کنند:
توزیع اطلاعات قیمت، کاهش نابرابری اطلاعاتی، و بهبود سود کشاورزان: سهولت دسترسی به قیمت های مرجع می تواند به نفع کشاورزان باشد؛ چرا که در غیر این صورت ارتباط خود با بازار را از دست می دهند و در برابر دریافت قیمت ها و شرایط غیربهینه از واسطه ها که اطلاعات بیشتری دارند آسیب پذیر می شوند.
بنابراین اطلاعاتی که توسط بورس منتشر می شود می تواند نابرابری های اطلاعاتی را که به نفع واسطه هاست، کاهش دهد و به دست اندرکاران بخش کالا قدرت دهد تا در پرتوی درک دقیق تر از شرایط بازار تصمیمات بهتری اتخاذ کنند.
مثلا با اشاره به اتیوپی، مجله اکونومیست به طور مستند نشان داد که چگونه سود واسطه ها و سایر اختلالات بازار،۲۰ درصد به هزینه غلات اضافه کرد. این نشریه دلیل این وضعیت را کمیابی اطلاعات می داند که در معامله کارآمد اهمیت بسیاری دارد. ولی به لطف فناوری، شرایط بهبود یافته است. تلفن های همراه به کشاورزان کمک می کنند تا از تفاوت قیمت ها که می تواند به نفع آنان باشد، آگاه شوند. در برخی موارد، اطلاعات بهتر درباره بازار، کشاورزان را به متنوع سازی محصولات خود ترغیب کرده است.
بهبود سود کشاورزان و کاهش نوسانات بازار نقدی: در اینجا دو پدیده در کار است که هر دو با این مسئله ارتباط دارند که اطلاعات قیمت های بازار، حساسیت تولیدکنندگان در برابر سطوح قیمت پیش بینی شده را افزایش می دهد و به آنها اجازه می دهد رفتار خود را بر این مبنا تعدیل کنند:
*کاهش نوسانات درون فصلی: در سطح خرد، در دسترس بودن اطلاعات قیمت های بازار به تولید کنندگان نشان می دهد که در طول فصل، تغییرات قیمت چگونه است و انتظار می رود چگونه باشد. این اطلاعات به آنها امکان می دهد درباره بهترین زمان برای ارایه کالا به بازار تصمیم گیری کنند. در سطح کلان، این مسئله می تواند به معنای کاهش نوسانات فصلی قیمت باشد.
بدین ترتیب ورود کالا به بازار، به جای اینکه به صورت مقادیر عظیم و در دفعات معدود باشد که ممکن است به افت و خیز شدید قیمت ها منجر شود، به صورت تدریجی و در دفعات متعدد صورت می گیرد. با وجود این، باید به این نکته توجه کرد که کشاورز برای برخورداری از انتخاب موثر درباره زمان ارایه کالا به بازار، علاوه بر دسترسی به اطلاعات، به دسترسی به انبار و منابع مالی نیز وابسته است.
مطالعه ای که مورگان انجام داد، با اشاره به بازار سیب زمینی بریتانیا پس از راه اندازی بازار معاملات آتی سیب زمینی لندن در سال ۱۹۸۰، می گوید که تصمیمات کشاورزان درباره ذخیره سازی، بر مبنای اطلاعات آتی ها، یکی از انگیزه های مهم کاهش نوسان قیمت های معاملات نقدی بود.
*کاهش نوسانات میان فصلی: در سطح خرد، دسترسی به قیمت های معاملات آتی برای فصل آینده، راهنمای موثری را برای تصمیم گیری درباره اینکه چه محصولاتی و به چه مقدار باید کاشته شوند در اختیار کشاورزان قرار می دهد تا سود مورد انتظار خود در زمان برداشت محصول در سال بعد را به حداکثر برسانند. استفاده از قیمت های نقدی به عنوان یک رهنمود (همان شیوه ای که بسیاری از کشاورزان اکنون استفاده می کنند) می تواند به تشدید نوسانات فصلی منجر شود. این مسئله، اثر تار عنکبوتی نوسانات فصلی قیمت نام گرفته است.
قیمت کشف شده در معاملات آتی معمولا شاخص دقیق تری از قیمت نقدی آینده در زمان برداشت است. بنابراین، در سطح کلان، اگر بازار کمبود کالایی مشخص در فصل بعد را پیش بینی کند، قیمت معاملات آتی آن کالا افزایش می یابد و کشاورزان برای کاشت آن محصول انگیزه بیشتری دارند و بدین ترتیب، کمبود مورد انتظار کاهش می یابد (و برعکس).
با وجود این، باید به این نکته توجه کرد که یک کشاورز، به دسترسی به نهاده ها و تخصص، و محیطی طبیعی که چرخش محصولات یا برداشت محصولات مختلف را میسر سازد نیز وابسته است. برخی پژوهش ها نشان می دهند که راه اندازی قراردادهای مدرن آتی در هیات تجاری شیکاگو در حوالی دهه ۱۸۷۰ به کاهش شدید در نوسان قیمت فصلی معاملات نقدی نیز منجر شد (برای نمونه به چندلر ۱۹۷۷ و سانتوس ۲۰۰۲ نگاه کنید).
تعیین قیمت کارآمدتر و علامت های موثر برای تصمیمات مرتبط با تولید، خرید و سرمایه گذاری: تعیین قیمت کارآمد برای کالاهای کشاورزی می تواند به افزایش کارایی تخصیصی بخش کشاورزی منجر شود. قیمت ها معمولا به عنوان علامتی عمل می کنند که بر تصمیمات دست اندرکاران بازار در زمینه تولید کالا، خرید و سرمایه گذاری اثر می گذارد. بنابراین، هر چه قیمت گذاری دراین بخش، از مبانی عرضه تقاضا بیشتر تأثیر بپذیرد، این تصمیمات به نتایج موثرتری منجر می شوند که می تواند رفاه دست اندرکاران این بخش را افزایش دهد.
با وجود این، قیمت معاملات آتی که توسط بازار تعیین شود تنها زمانی می تواند به عنوان شاخص بی طرفانه ای از قیمت های نقدی آینده مطرح باشد که گروه های ذینفع مختلفی که در زنجیره عرضه کالا حضور دارند در این بازارها مشارکت داشته باشند. با ارایه سکویی کارآمد، باز و شفاف برای معامله روزانه و مستمر، بورس های معاملات آتی کالا می توانند به سکویی موثر برای تحقق این هدف تبدیل شوند.
سطح بالای مشارکت گروه های اصلی تولید کنندگان، فراورندگان محصولات و خریداران (محلی یا بین المللی) مکانیزم کشف قیمت را تقویت می کند. برعکس، فقدان مشارکت فعالان صنعت، این فرایند را تضعیف می کند. علاوه بر این، در شرایطی که تعیین قیمت در صنعت محلی با قیمت های بازار جهانی تفاوت چشمگیری دارد، برخورداری از سکوی محلی ای که نمایانگر عوامل بنیادین داخلی باشد می تواند علامت های بهتری را برای صنعت داخلی ارسال کند.
در نهایت، بورس معاملات آتی کالا چارچوبی برای همگرایی میان قیمت های معاملات آتی و نقدی ایجاد می کند و تعیین قیمت کلی در زمان های مختلف را کارآمدتر می کند. این مسئله به دو شیوه عمل می کند:
نخست اینکه اگر قیمت های آتی و نقدی با یکدیگر همخوانی نداشته باشند (مثلا به دلیل تحریف ناشی از حرکت های سوداگرانه)، شرکت کنندگان در بازار می توانند همزمان در بازارهای نقدی خرید کنند و در بازارهای آتی بفروشند (یا برعکس) تا از این عدم هماهنگی سود کسب کنند (آربیتراژ) و این دو بازار را با یکدیگر هماهنگ کنند. دوم اینکه وقتی یک قرارداد آتی قبل از زمان انقضا وارد دوره تحویل شود، فعالان بازار می توانند خواستار دریافت یا تحویل محصول فیزیکی از طریق بورس شوند. تهدید تحویل، با نزدیک شدن به زمان انقضا باعث همگرایی قیمت معاملات نقدی و آتی می شود.
ارسال نظر