به گزارش«پایگاه خبری بورس کالای ایران»،این موضوع باعث رونق برای فعالان این صنعت و صنایع وابسته شده و حتی برای سهامداران این صنایع در بازار سرمایه نیز موجب افزایش قیمتها شدهاست.
در همین راستا گفتوگویی با مهرداد اکبریان، رئیس انجمن تولیدکنندگان و صادرکنندگان سنگآهن ایران انجام شدهاست. اکبریان ادامه تولید و صادرات سنگ آهن را مقرون بهصرفه نمی داند و معتقد است که تولیدکنندگان باید به سمت فرآوری و پیشرفت در زنجیره تولید فولاد تا آهن اسفنجی پیش بروند. البته معتقد است که افزایش تولید فولاد با توجه به بحرانهایی که در تبع آن پیش میآید، چندان مقرون به صرفه نیست و هزینههای هنگفتی را ایجاد خواهدکرد. در ادامه مشروح این مصاحبه آمدهاست.
در ۲ سال گذشته، ۲ بار موج افزایش قیمت سنگ آهن ایجاد شدهاست. موج اول پس از چندین سال رکود در این حوزه ایجاد شد و موج دوم نیز چندماهی است که آغاز شده و هنوز ادامه دارد. مشخصا دلایل این افزایش قیمتها به طور کلی سیاستهای چین در این حوزه بیان میشود. لطفا کمی این دلایل را بازتر کنید و بگویید که در بازار جهانی چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است؟
بالا و پایین رفتن قیمت سنگآهن مانند سایر کالاها، تابع عرضه و تقاضاست. در سالهای گذشته به طور ناگهانی تقاضای چین افزایش یافت که حجم تولید جهانی جوابگوی ظرفیت تقاضای جدید تولید در چین نبود. دوران طلایی سنگآهن از همین روزها آغاز شد و شرایطی ایجاد شد تا کشورهایی که تولید بالایی نداشتند و به صادرات فکر نمیکردند، وارد بازار صادرات سنگآهن شدند. کشور ایران یکی از این کشورهاست. تا سال ۸۲، ما صادرات سنگ آهن نداشتیم. تمام اتفاقات بعد از سال ۸۲ و ۸۳ رخ داد. در واقع تقاضایی که فرآیند توسعه فولاد چین ایجاد کرده بود و کشورهای بزرگ تولید کننده سنگ آهن مانند استرالیا و برزیل در ابتدا نمیتوانستند پر کنند، باعث جذب ایران در این بازار شد.
این موج در سال ۸۲ و ۸۳ آغاز شد و اوج آن در سال ۸۵ بود. در سال ۸۷ به دلیل رکود معروفی که در آمریکا اتفاق افتاد و بانکها ورشکست شدند، قیمت فولاد نیز افت کرد. در نیمه دوم سال ۸۹ وضعیت رو به بهبود رفت و سال های ۹۰ و ۹۱ بسیار خوبی داشتیم. از تیرماه ۹۲ وارد رکود دوم شدیم و این رکود تا الان که سال ۹۶ است، در بازار مشخص است. در واقع موج افزایش قیمتها، فقط شرایط را بهتر کرده و قیمتهای فعلی جای نفس کشیدن به تولید کنندگان میدهد. بنابراین افزایش قیمت از سال ۸۵، به دلیل توسعه فولاد در چین و چند کشور دیگر بود.
اما از روزی که شرایط سیاسی این کشور عوض شد و نخست وزیر چین به دلیل بحرانهای زیست محیطی دستور به کاهش تولید و اجرای سیاستهای انقباضی داد، بسیاری از کارخانهها از چرخه خارج شدند و تقاضا کم شد. در این مقطع تقاضای فولاد در جهان افت کرد.
اما اکنون قیمت ها بیشتر از آن که تحت تاثیر تقاضای چین باشد، تحت تاثیر عرضه تولید کنندگان است. در این مدت شرکتهای بزرگ به سرمایه گذاری در مواد اولیه و تولید دست زدند. استخراج با دستگاههای عظیم و بزرگ، هزینه تولید را کاهش داد. در بنادر خود در فاصله ۶ سال زیرساختها را توسعه دادند که کشتیهای ۴۰۰ هزار تنی بتوانند پهلو بگیرند. زیرا هزینه حمل کشتیهای ۴۰۰ هزار تنی، نصف یک کشتی ۱۰۰ هزارتنی است. در واقع اکنون نسبت به یک کشتی ۴۰۰ هزار تنی ۱۰ دلار فاصله قیمت باربری داریم. اما در ایران فقط از زیرساخت های قدیمی استفاده میشود. ما در کشور سابقه هزینه باربری ۴۲ دلاری داریم. البته الان حدود ۱۶ دلار است.
بنابراین در شرایط حاضر بالا رفتن میزان عرضه است که قیمت را به وضعیت کاهشی سوق میدهد. اخباری از استرالیا و برزیل منتشر میشود که قرار است افزایش تولید انجام دهند. تمام این موارد باعث شدهاست که بازار به نفع مصرفکننده چین تکان بخورد.
ایران در این بازار چه جایگاهی دارد؟
ایران اکنون در این شرایط گیر افتاده است. اگر اتفاقی که استرالیا و برزیل در خصوص افزایش تولید سنگ آهن بیان میکنند، رخ بدهد، عرصه بر ما تنگتر خواهد شد. زیرا ما هنوز از کشتیهای ۵۵ هزار تنی استفاده میکنیم. هزینههای بندری ما نیز نسبت به کشورهایی که خدمات بیشتری ارائه میدهند بالاست و این موضوعات مقرون به صرفه بودن صادرات را در خطر میاندازد.
ضمن اینکه ما هنوز از رکود خارج نشدیم. اکنون فقط معادن با عیار بالا میتوانند صادرات انجام دهند. معادن کمعیار و متوسطعیار توجیه صادراتی ندارند و تنها به صورت موقت صادرات کنسانتره انجام میدهند.به همین دلیل ما مسیر خود را برای صادرات عوض کردیم و فرآوری را تقویت کردیم. کنسانترهسازی و گندلهسازی را توسعه دادهایم و قدمبهقدم خود را به آهن اسفنجی نزدیک کردهایم.
ارزشافزوده صادرات در آهناسفنجی بیشتر است؟
در زنجیره اکتشاف سنگ آهن تا تولید شمش فولاد، مرحله اکتشاف، فرآوری و گندلهسازی بیشترین ارزش افزوده را دارند. اتفاقا از آهن اسفنجی به بعد ارزشافزوده کم است، هرچند که به سرمایهگذاری کلانی نیاز دارد.
چرا هدفگذاری برای شمش فولاد انجام نمیشود؟
ما هدفگذاری ۵۵ میلیون تن در سال ۱۴۰۴ را داریم. فارغ از این موضوع که آیا پتانسیل ایجاد چنین تولیدی وجود دارد یا خیر.
در این مقوله بحرانهای زیست محیطی مانند بحران آب مطرح میشود. برای مقابله با این بحرانها و رسیدن به این هدف، چه تدابیری اندیشیده شدهاست؟
دقیقا این بحرانها پیشروی ماست. فکر میکنم در هدف گذاری برای رسیدن به ظرفیت ۵۵ میلیون تنی تولید، به این بحرانها توجه نشده است. در حالی که میدانیم رسیدن به ۵۵ میلیون تن و مدیریت آن کار بسیارسختی است و شاید اصلا در کشور قابل اجرا نباشد.
هنگامی که در سال ۹۲ بحران ایجاد شد و همه معادن و تولیدکنندگان ضرر کردند، پیشبینیها حاکی از این بود که این قضیه تا اواسط ۲۰۱۷ زمان ببرد. این پیشبینی درست از آب درآمد. ادامه آن میگوید که در سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ شرایط بدی نخواهیم داشت. میانگین آن همین شرایط است. اما در دورنمای ۲۰۲۰ پیشگوییها حاکی از افت قیمت سوم است. بنابراین به تولیدکنندگان معدنی توصیه میشود که خود را از دام تولید سنگآهن دربیاورند و سنگآهن را تبدیل به حلقههای بعدی مانند گندله و آهناسفنجی کنند. در این صورت از شرایط بد تاثیرات کمتری میپذیرند.
بازار صادراتی در کشورهای همسایه چه وضعیتی دارد و آینده آن چطور پیش بینی می شود؟
ایران در منطقه ای واقع است که مزیت های بالایی دارد. همسایه ما کشور عراق هیچ زیرساخت تولید فولادی ندارد و در شرایط جنگ قرار دارد. این کشور به زودی برای تامین زیرساخت های خود به فولاد نیاز دارد. در این صورت اولین کشوری که می تواند نیازهای فولادی عراق را تامین کند، ایران است.
البته این اتفاق در شرایطی رخ می دهد که ترکیه وارد این بازار نشود و در بازار فولاد عراق از ترکیه شکست نخوریم.
ترکیه ۳۳ میلیون تن تولید فولاد دارد که تقریبا دو برابر میزان تولید فولاد ماست. اما تولیدکننده ترک، به ازای تولید هر تن فولاد، ۴ دلار سود میکند. اما در چرخهتولید فولاد در ایران تقریبا ۱۰ برابر این رقم سود میکنیم. بنابراین میتوانیم بازار را به نفع خودمان رقابتی کنیم. از طرف دیگر ترکیه سنگآهن وارد میکند، در حالی که ما سنگآهن داریم. آنها ضایعات آهن وارد میکنند، آهن اسفنجی وارد میکنند، اما تمام این مواد اولیه در ایران وجود دارد. انرژی در ترکیه وارداتی و گران است. هزینه نیروی کار آنها نسبت به ایران بیشتر است، اما با مدیریت صحیح و اصولی تولید خود را جلو میبرند و همچنین به سود ۴ دلاری قانعند.
پیش از این ما در بسیاری از بازارها از ترکیه شکست خوردیم. آخرین نمونه هم روسیه و سوریه هستند که از ما جلو افتادهاست. برای شکست نخوردن در بازار فولاد کشورهای همسایه به خصوص عراق چه تمهیداتی لازم است؟
فرمایش شما صحیح است اما باید قبول کنیم که پتانسیل بازار عراق و افغانستان برای ایران فراهم است. اگر نتوانیم استفاده کنیم، به دلیل مدیریت نادرست بخش فولاد است. اگر عارضهیابی انجام نشود، قبل از آن که قیمتهای جهانی ما را به زمین بزند، مدیریت داخلی ما را به زمین میزند. اکنون شرایط تولید در ایران، شرایط خوب نیست. بسیاری از کارخانهها برای ادامه راه دچار تزلزل خواهندشد.
اکنون دولت گام عملی برای یکسان سازی نرخ ارز برداشته و ارز مبادلهای مسافرتی و همچنین ارز مبادلهای برای بسیاری از کالاها را حذف کردهاست. این یکسان سازی نرخ ارز چه تاثیری در تولید و صادرات زنجیره فولاد دارد؟
در مباحث مالی و پولی، نظر ما این است که قدرت اقتصادی کشور حدی را برای نرخ ارز تعیین میکند. اگر ارز از حد متعارف بالاتر برود، مصرف کننده ضرر میکند و اگر پایینتر بیاید، تولیدکننده ضرر میکند. ما فکر میکنیم که نرخ ارز فعلی، اجحاف به تولیدات است. افزایش نرخ دلار در مسیر رفع رکودی که کشور در پیش رو دارد نیز به همین دلیل است. شاید در این حوزه برخی از منظر حقوق مصرفکننده به آن اعتراض کنند، اما در بخش تولید کشور، نشان میدهد که نرخ ارز باید بیش از ۴ هزار تومان باشد که بتواند کفاف ریسک و سرمایه گذاری و هزینههای بخش تولید را بدهد. بنابراین نرخ ارز لاجرم باید بالاتر برود.
از سوی دیگر بانکهای دولتی و خصوصی در چندسال گذشته سازندگی در بخش تولید نداشتند، بلکه به جای تقویت تولید، وارد بازار خرید و فروش اوراق و خرید ملک شدند. به همین دلیل فاصله بین تولید و بانک ایجاد شدهاست. هنوز هم اگر بانکها خود را به بخش تولید وصل کنند، راه نجات بانکداری هم ایجاد میشود. ما مجبوریم در ۴ سال آینده با رکود مبارزه کنیم و رونق را به بازار بازگردانیم. این موضوع اجبار است.
در ۴ سال آینده همه مسئولین از برداشتن رکود صحبت میکنند. بنابراین نرخ بهره بانکی باید پایین بیاید، ارز افزایش پیدا کند و تک نرخی شود. هنگامی که ارز چند نرخی است، عدهای سواستفاده گر از فاصله قیمت ارزهای مختلف با استفاده از رانت، از این فاصله استفاده می کنند و از آن سودهای رانتی به دست می آورند. بنابراین برای این که بازار بتواند برای محاسبه دخل و خرج از روز اول اقدام کند، باید ارز تک نرخی شود تا تولید کننده تکلیفش با تولید یا عدم تولید و یا حتی تغییر وضعیت تولید معلوم شود.
این یکسانسازی نرخ ارز در زنجیره فولاد چه تاثیراتی دارد؟
در سنگآهن و فولاد، موضوعی کلانتر از بحث ارز داریم. در این زنجیره، حلقههای متفاوتی داریم که دولت برای هماهنگی این حلقهها، شاخصهای قیمت گذاری درصدی، قرار دادهاست. به طور مثال قیمت گندله، ۱۲ درصد از شمش فولاد خوزستان است. این موضوع مورد تایید ما در این مدت نبودهاست. هر کالا، متمایز است و نمیتوان قیمت هر کدام را با قیمت تمامشده شمش فولاد محاسبهکرد.بنابراین باید در این حوزه باید شفاف سازی شود و قیمتگذاری در بورس کالا انجام شود. در واقع پیشنهادم این است که تمام محصولات سنگآهنی به صورت الزامی وارد بورس کالا شود.
اما اکنون اکثر معاملات سنگ آهن و زنجیره فولاد در بازار آزاد انجام می شود و تمایلی برای ورود به بورس کالا ندارند.
بله اما اگر قیمتگذاری تمام محصولات اعم از سنگآهن، کنسانتره، گندله، آهن اسفنجی و حتی شمش فولاد در بورس کالا انجام شود، میتوان تمام معاملات را به سمت این بازار سوق داد.در جریان تولید همواره دستوراتی صادر میشود که موجب تشویق برخی از افراد و یا اضمحلال افراد دیگر میشود، بنابراین ارزش افزوده به درستی محاسبه نمیشود. در حالی که این محاسبه در بورس کالا میتواند به درستی انجام شود.
در واقع قیمت واقعی هر محصول انجام میشود و در بورس به قیمت روز محاسبه میشود. به این صورت مشخص میشود که محصولات ارزشافزوده دارند یا نه. اگر مشخص شود که آهن اسفنجی ارزش افزوده تولید نمیکند، تولید آن از چرخه سودآوری خارج میشود.
به شخصه ارزش افزوده چندانی برای آهن اسفنجی به بعد قایل نیستم. زیرا بحران آب و بحران انرژی و آلودگی زیست محیطی و هزینه حملونقل پیش میآید که نشان از ضررده بودن آن دارد. در بورس کالا این موارد زودتر مشخص میشود. اکنون راه فقط شفافیت است و درصدگیری برای قیمتها کار درستی نیست.
بنابراین استفاده از پتانسیلهای بورس در کشور باید حمایت و تقویت شود و فرهنگسازی در کشور انجام شود. مقولهای مانند سنگآهن درگیری چندجانبه دارد. از یک طرف ماده خام محسوب میشود و از طرف دیگر کالای تجاری محسوب میشود و صادرکنندگان و خریداران خارجی در انتظار خرید آن هستند. از سوی دیگر این ماده شاخص کار معدنداری است. هنگامی که تولید سنگآهن کاهش پیدا میکند، معنای آن بیکار شدن کارگران معدن و ضررده شدن معدنداران است. بنابراین نمیتوان به راحتی قیمتگذاری این کالا را درصدی از قیمت شمش فولاد قرار داد.
هنگامی که قیمت جهانی بالا میرود، همه تولیدکنندگان به سراغ صادرات میروند و به تولیدکنندهداخلی محصول اولیه نمیرسد. بر عکس این موضوع نیز هنگامی که قیمت جهانی کاهش پیدا میکند، همه تولید کنندگان از مصرف کننده تقاضای خرید دارند.
این موضوع در هر دو صورت معامله نامبارکی است که بین تولیدکننده و مصرفکننده ایرانی اتفاق میافتد. اما اگر از همین الان شرایط به تعادل برسد، سود و زیان به موازنه میرسد و وضعیت تولیدکننده و مصرفکننده مشخص شده و هیچ کس نارضایتی نخواهدداشت. در واقع عرضه و تقاضا قیمت را نشان میدهد.
از سوی دیگر باید توجه داشت که ما در اصل تابع بورس لندن هستیم، اما خودمان حاضر نیستیم که از بورس کالای کشور برای معاملات خود استفاده کنیم. زیرا شرایطی را ایجاد نکردیم که تولید کننده برنده و مصرف کننده برنده داشته باشیم، بلکه دلالها از این فاصله استفاده کردند.
بنابراین اگر میخواهیم ارزش افزوده را ارج نهیم، باید به دنبال کشف قیمت واقعی باشیم که هیچ جا به اندازه بورسکالا این امنیت قیمتگذاری را ایجاد نمیکند.
منبع:عصربازار
ارسال نظر